جدول جو
جدول جو

معنی کم مایه - جستجوی لغت در جدول جو

کم مایه
کسی که سرمایۀ اندک دارد، کنایه از آنکه علم و اطلاع کافی ندارد، مقابل پرمایه، آنچه مادۀ اصلیش کم باشد مثلاً چای کم مایه
تصویری از کم مایه
تصویر کم مایه
فرهنگ فارسی عمید
کم مایه
کسی که سرمایه اش اندک باشد، آنچه که بهزینه اندک نیازمند باشد: (این مهمانی کم مایه است)، آنچه که مواد اولیه اندک داشته باشد: (آبگوشت کم مایه است)، مقابل پر مایه، قلم مویی که نوک مویین آن کم پشت و بلند باشد و برای قلم گیریها یک نواخت و کشیدن خطوغ بلند بکار رود قلم نیزه یی
تصویری از کم مایه
تصویر کم مایه
فرهنگ لغت هوشیار
کم مایه
رقیق
تصویری از کم مایه
تصویر کم مایه
فرهنگ واژه فارسی سره
کم مایه
رقیق، کم بضاعت، کم معلومات کم مایه
متضاد: پرمایه
فرهنگ واژه مترادف متضاد

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از کم پایه
تصویر کم پایه
دارای پایه و مقام پست
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از کم کاسه
تصویر کم کاسه
ممسک، خسیس
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از کارمایه
تصویر کارمایه
قدرت، توانایی، مادۀ اصلی، در علم فیزیک انرژی مثلاً کار مایۀ حرارتی، کارمایۀ مکانیکی، کارمایۀ نوری
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از بی مایه
تصویر بی مایه
فرومایه، بی مقدار، بی بنیاد، بی اصل
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از کم مایگی
تصویر کم مایگی
کم مایه بودن مقابل پر مایگی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کم چاره
تصویر کم چاره
کسی که تدبیر ش اندک باشد کم تدبیر، امری که بسختی چاره پذیر باشد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بی مایه
تصویر بی مایه
بی اصل و بی بنیاد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کم کاسه
تصویر کم کاسه
ممسک بخیل تنگ چشم: (مانده رنگ کاهیم باقی که چندان می نداد ساقی کم کاسه امروزم که سفره بشکند)، (شفیع اثر)
فرهنگ لغت هوشیار
که مایه بسیار دارد مقابل کم مایه بی مایه، صاحب علم و خرد بسیار خردمند دانشمند پر خرد پر دانش، که اصل و گوهری گرانمایه دارد بزرگوار بزرگ عزیز شریف عالیقدر، نجیب اصیل، مالدار ثروتمند متمول، عظیم خطیر جلیل، گرانبها پر بها پر ارز پر قیمت ثمین، برومند، قلم مویی که نوک آن پر پشت باشد مقابل کم مایه. یا چای پر مایه. پر رنگ غلیظ. یا ده پر مایه. آباد. یا گنج پر مایه. پر خاسته پر ثروت غنی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کارمایه
تصویر کارمایه
انرژی
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از بن مایه
تصویر بن مایه
منبع، مرجع
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از کم نمایی
تصویر کم نمایی
Understatement
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از کم نمایی
تصویر کم نمایی
litote
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از کم نمایی
تصویر کم نمایی
pernyataan yang meremehkan
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از کم نمایی
تصویر کم نمایی
การกล่าวแบบถ่อมตัว
دیکشنری فارسی به تایلندی
تصویری از کم نمایی
تصویر کم نمایی
kupunguza umuhimu
دیکشنری فارسی به سواحیلی
تصویری از کم نمایی
تصویر کم نمایی
küçümseme
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
تصویری از کم نمایی
تصویر کم نمایی
控えめな表現
دیکشنری فارسی به ژاپنی
تصویری از کم نمایی
تصویر کم نمایی
低调陈述
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از کم نمایی
تصویر کم نمایی
הַמְעָטָה
دیکشنری فارسی به عبری
تصویری از کم نمایی
تصویر کم نمایی
절제된 표현
دیکشنری فارسی به کره ای
تصویری از کم نمایی
تصویر کم نمایی
Untertreibung
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از کم نمایی
تصویر کم نمایی
अंडरस्टेटमेंट
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از کم نمایی
تصویر کم نمایی
understatement
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از کم نمایی
تصویر کم نمایی
sottovalutazione
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از کم نمایی
تصویر کم نمایی
subestimación
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از کم نمایی
تصویر کم نمایی
применшення
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از کم نمایی
تصویر کم نمایی
преуменьшение
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از کم نمایی
تصویر کم نمایی
umniejszanie
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از کم نمایی
تصویر کم نمایی
subavaliação
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از کم نمایی
تصویر کم نمایی
ক্ষুদ্রীকরণ
دیکشنری فارسی به بنگالی